مادر جون
بالاخره سرما خوردگيت داره خوب ميشه. يه هفتهاي ميشه كه خونه مادر جون هستيم. واسه همينم كلي بهشون عادت كردي، اونا هم همينطور. از دندونات هم خبري نشد، آخه همش پستونكتو پرتاب ميكني زمين، گفتم شايد بخاطر دندونات باشه. شايدم ديگه دوسش نداري !!!! شيطونياتم روز به روز بيشتر ميشه، ميري روي صندلي پا ميشي دسدسي ميكني اصلاً هم نميترسي. شعراي خاله نسرين رو هم باهاشون ميخوني و حركاتشون رو انجام ميدي. ايشااله هميشه سالم و شاد باشي. بوس بوس بوس ...
نویسنده :
الهام
12:55